ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی | ||||
آخرین مطالب |
امام مهدى (ع) درحدیث ثقلین وَ قَد ترکتُ الثقلَیْن فیکم الآل و القُرآن فى أَیدیْکم أنبأنى اللَطیف أَن یَتَّفِقا الى وُرود الحَوض لَنْ یَفْتَرقا پس از خود دو چیز نفیس بر جاى مىگذارم: اهل بیتم و قرآن ؛ و این هر دو در دستان شماست، خداى لطیف آگاهم ساخت که این دو با همند، و تا ورودتان در حوض هرگز از هم جدا نمىشوند. «از قصائد علامه عجیلى، عبقات الانوار، ج 1، ص 771» بسم اللّه الرحمن الرحیم پیشگفتار:براى شناخت اسلام و درک اصول و فروع آن دو منبع اصلى و اساسى وجود دارد، نخست کلام خدا قرآن، که قانون اساسى اسلام است. و دیگرى سنت و حدیث، که شارح و مفسر و مبین قرآن مىباشد. این دو منبع اصلى دریافت مبانى اسلام است.قرآن کلام خداست، که به تدریج بر پیامبر توسط فرشته وحى نازل شده است. و در زمان پیامبر و به دستور ایشان توسط چند تن از اصحاب نوشته و جمع آورى شده است، و در آن تحریف و تغییرى نیست.حدیث در لغت به معناى ضد قدیم است. و در اصطلاح روایى ؛ گفتار، کردار و تقریرى است، که از پیامبر رسیده است. به اجماع علما، حدیث اصل دوم از اصول احکام است. فقها در بیان کتاب خدا و در استنباط احکامى که در قرآن درباره آنها آیهاى وارد نشده است، به حدیث مراجعه مىکنند. از این رو حدیث یا مبین قرآن است، و یا مؤکد آنچه در قرآن آمده، و یا احکامى را اثبات مىکند که قرآن به طور آشکار آن را بیان نکرده است.1 1. ابن تیمیه: علم الحدیث (تحقیق و تعلیق موسى محمدعلى، چاپ دوم)، عالم الکتب، 1405 ه. ص 9-8.
بنابراین، اقوال، افعال و تقریرات پیامبر به صریح قرآن حجت است، و عامل هدایت، رستگارى و نجات. زیرا: «لا یَنْطِق الاّعن وَحْى، و لا یُقِرّ اِلاّ الحَقّ الثابت».1 پیامبر جز از وحى سخنى نمىگوید، و جز چیزهایى را که حق است و آدمى را از گمراهى نجات مىدهد، تقریر نمىکند.درباره سخن پیامبر و اطاعت از او، داورى قرآن چنین است: «وَ ما یَنْطِق عن الهَوى، إنْ هو اِلاّ وَحىٌ یُوحى».2 (پیامبر) از روى هوا (بیهوده و براساس هواى نفس و گرایشهاى نادرست و غیر الهى) سخن نمىگوید، گفتار او همان چیزى است که به او وحى شده است. «مَنْ یُطع الرَّسولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّه».3 هر که از رسول پیروى کند، همانا از خداوند اطاعت کرده است. «وَ اِنْ تُطیعوه تَهْتَدوا».4 اگر از پیامبر اطاعت کنید، هدایت مىشوید، و راه درست را مىیابید. «فَلْیَحْذَرِ الّذین یُخالفون عن أمره اَنْ تُصْیبَهم فتنةٌ او تُصیبَهُم عذابٌ ألیم».5 کسانى که دستور و راهنمایىهاى پیامبر را بر نمىتابند، و با آنچه آن حضرت مىگوید و مىخواهد، مخالفت مىکنند، بترسند از این که ممکن است آنان را فتنهاى یا عذاب دردناکى فرا گیرد.حدیث آنچه را در قرآن به اجمال مطرح شده، روشن مىسازد، اطلاقات آن را مقید مىکند، عام آن را تخصیص مىدهد، احکام آن را به تفصیل باز مىگوید، و مشکلات آن را توضیح مىدهد. 1. همان.2. نجم (53) : 4-3.3. نساء (4) : 80.4. نور (24) : 54.5. نور (24) : 63. از این رو حدیث را مىتوان شارح اصول شریعت و قرآن دانست.1آنان که از پرتو درخشان احادیث، هدایت بجویند، در دگرگونیهاى روزگار از راستى و سعادت محروم نمىمانند، کسانى که به این اصل اساسى چنگ زنند، به حیاتى مبارک و پاکیزه دست مىیابند. «و ذلک الاقتصار على الکتاب رأىُ قومٍ لاَخلاقَ لهم». (مردمانى که تنها کتاب را براى دیندارى کافى بدانند، و به آن بسنده کنند، و به سنت پیامبر ـ اقوال، افعال و... ـ بى اعتنا باشند، بهره درست از دین ندارند)، چه بسا این کار آنان را به تأویلات نابجا وا دارد، ادعاهاى باطل را مطرح سازند، در هواهاى نفسانى فرو افتند، بى دلیل (قانع کننده و استوار) به طرح مسائلى بپردازند، و از منطق سالم و صحیح دور شوند. و این بدان خاطر است که گفتار و کردار پیامبر بر اساس نص صریح قرآن حق است.2 «فماذا بَعْدَ الحقّ الاّ الضَّلال»3 و پس از حق چیزى جز گمراهى نیست.براى حدیث تقسیمات زیادى ذکر شده است. بعضى از آنها به 82 قسم مىرسد: حدیث متواتر، مشهور، صحیح، حسن، ضعیف، مرسل، مرفوع، مسند، موقوف، مقطوع، شاذ، منکر، معروف، متروک، مضطرب، متفق، ناسخ و...4در یک تقسیم کلى، حدیث را به سه قسم تقسیم کردهاند: 1. صحیح 2. حسن 3. ضعیف. زیرا حدیث یا مقبول است و یا مردود، حدیثى که بالاترین صفات قبول را داراست، حدیث صحیح نامیده مىشود. 1. علم الحدیث ، ص 12.2. همان، ص 24.3. یونس (10): 32.4. علم الحدیث ، ص 81. حدیث حسن برخى از این ویژگیها را دارد، و حدیث مردود ضعیف است.در نگاه دیگر، حدیث به خبر واحد و خبر متواتر تقسیم مىشود. متواتر آنست که گروهى آن را نقل کنند، و تعداد آنها به اندازهاى باشد که بطور عادى اتفاق آنها بر کذب محال گردد. انگیزههاى نقل خبر دروغ از آنان نفى شود، و در آنچه خبر مىدهند پوشیده گویى و شبهه روا نباشد. چنین خبرى موجب علم است، و انسان به صدق آن یقین مىیابد.1 خبر واحد آنست که به حد تواتر نرسد، و علم قطعى به صدور آن پدید نیاید.2ابن تیمیه مىگوید: مقصود از متواتر هر خبرى است که علم آور باشد. و علم گاه از کثرت مخبران حاصل مىشود، و گاه به خاطر ویژگیهایى که راویان دارند (متدین هستند، ضابطند) پدید مىآید. و گاه خبرى قرائنى را در بردارد که از مجموع آنها علم به دست مىآید،3 (از این رو) در تواتر عدد معتبر نیست.4وى مىگوید: خبرى را که ائمه حدیث پذیرفتهاند، و به تصدیق آنان رسیده است، و یا به موجب آن عمل کردهاند، نزد جماهیر خلف و سلف (نسل اندر نسل عالمان) مفید علم است. و این اخبار متواتر معنوى است. ولى برخى چنین خبرى را مشهور و مستفیض مىنامند، و خبر را به متواتر، مشهور و خبر واحد تقسیم مىکنند.5
[ پنج شنبه 88/12/13 ] [ 5:38 عصر ] [ محمد جواد محمدی ]
|
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 118 بازدید دیروز : 102 کل بازدید : 1689998 کل یادداشتها ها : 828 |